نفس مامان پسر بابانفس مامان پسر بابا، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

محمد فرهام داودی

اصفهان

1391/6/29 13:26
نویسنده : مامان مرضیه
1,023 بازدید
اشتراک گذاری

چهار شنبه صبح زود همراه بابا جونی و مامان جون و خاله ها و عمو جفعر به سمت اصفهان زیبا حرکت کردیمبی

میون راه که پسری دید عمو عینک آفتابی رو به چشم زد شروع به گریه کرد اون هم از نوع شدید که عینک می خواد  (عینک خودش رو از وسط دو نیم کرده بود) قرار بود که شب قبل براش تهیه کنم اما فرصت نشد و یکسره به مامانی می گفت بخر بخر دول دادی(قول دادی)

 

عمویی هم مجبور شد که کل کرج رو بگرده تا بتونه یه عینک فروشی باز رو توی روز تعطیل پیدا کنه

زمانی که یه عینک فروشی باز دیدیم محمد فرهام باز ذوق اومد بغل مامانی و گفت بریم بخریم مامانی هم که دلش نمی اومد که چشم پسری اذیت بشه سریع یه عینک خوشگل براش  خرید اونهم از انتخاب مامان راضی به نظر می رسید

شاد و خوشحال سفر ادامه دادییسب

مابین راه به خاطر پسری زود به زود توقف داشیتم که ماشین اذیتش نکنه (توی ماشین کلافه میشی و ماشین باعث تهوع شما میشه)

حسابی برامون توی ماشین رقصیدی و همش می گفتی زیاد کنید با آهنگ آروم رقص پسری نمی اومدبث

خاله جون هم تمام حرکات کج و کوله شما رو  که بهمش نانای  میگی رو برات فیلم گرفت

بسی

خلاصه به اصفهان رسیدیم و خونه دوست عمو جفعر که از قبل برامون آماده شده بود مستقر شدیم

خونه خیلی بزرگی بود و خیلی زیبا با یه حیاط خیلی سرسبز و یه حوض که از  همون اول شما شروع کردی به آب بازی با اون و سعی داشتی حوض آب رو پر کنیزط

توی خونه همه جور اسباب بازی هم بود مخصوصا اسکوتر که شما عاشقشی اما چون خیلی برات بزرگ بود عمو یا بابا جون شما رو کمک می کرد اما عمو جفعر با سرعت و شدت بیشتری شما رو  می چرخوند

 ب

هشت بهشت (بابا محسن جات خیلی خالیه)

h

میدان نقش جهان

یب

 لطفا برای دیدن عکسها وبقیه ماجرا به ادامه مطلب بروید

بعد از بازی حضرت عالی و استراحت کوتاه ما قرار شده که به سمت میدان نقش جهان حرکت کنیم

این میدان از بهترین جاهای اصفهان و یه جای کاملا توریستی به حساب میاد

 

تمام دور تا درو این میدان همه بازار و صنایع دستی هست مامانی که برای چندمین بارهست که به اصفهان میاد اما بازهم وقتی اسم این شهر زیبا میاد دلش می خواد به اونجا سفر کنه

یب

پسری هم که کلمه اصفهان رو (اصهان) تلفظ می کنه واز مغازه ها و نور پردازی دور میدان لذت می بره محمد فرهام خیلی از این سفر خوشحاله و همش در حال بازی کردنه

  

  بازارمسگر ها

xc



درشکه و اسب هم باعث خوشحال شما شده اما چون صف طولانی داره قرار شده که فردا شب شما رو سوار درشکه کنم

یبیسیسی

خلاصه این سه روز اصفهان به ما خیلی خوش گذشت به هشت بهشت هم یه سر زدیم باغ زیبای بود که یه عمارت هم داخل اون به چشم می خورد که زیباییش را دو چندان کرده بود


بقیه جاهای دیدنی اصفهان رو نرفتیم چون سال های قبل از اونها دیدن کرده بودیم مثل عالی قابو و چهل ستون و منارجنان و باغ پرندگان که از بهترین قسمت های اصفهانه


این باغ به راستی که بهشتی رو زمین هست تمام پرندگان این باغ میون مردم آزادانه به پرواز و بازی مشغول هستن



محمد فرهام هم که به کلی از این سفر لذت می برد پابه پای ما تمام بازار و پارک ها رو بازدید  می کرد و همش به عمو جون چسبیده بود و من هم باید کنارش حرکت می کردم نه دل از عمو می کند و نه از مامانی

یز

بابا محسن هم که حسابی جاش خالی بود


دلم برای همسرم تنگ بود و دلم می خواست کنار من و پسری باشه اما بابایی نیاز به یه استراحت و آرامش داشت امیدوارم که سفر بعدی حتما با بابا باشه

دیگه من بدون بابا سفر نمی رم محمد فرهام هم که جای خالی بابا رو با عمو پر می کرد اما نبود بابا رو کاملا می شد توی رفتارش حس کرد

سیب

از عمو و خاله صبور هم تشکر می کنم که همه جا مراقب شما بودن و خم به ابرو نیاوردن

 

داری عمو رو حسابی خیس می کنی

نت

 

مها

مشغول آب بازی توی حوض هستی (عکس کناری هم زمانیه که داشتی توی شستن ماشین به عمو کمک می کری)

سیی

زطز

sdc

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

vafa
27 شهریور 91 4:47
من و خانمم یه بار نقش جهان بودیم . یه خاطره بامزه اتفاق افتاد .... یه توریست ژاپنی ما رو که دید به انگلیسی گفت که چرا ایرانیا ... اول همراهشونو به داخل ورودیها میفرستن ... منظورش تعارف ایرانیها بود...کلی طول کشید که بهش توضیح دادم .. انشالله همیشه به سفر
خاله جون
4 مهر 91 15:36
اي جوووون ماشالا دوست داريد يه آلبوم از عكساي شنگ جوجوتون داشته باشيد؟ به وبلاگ من سر بزنيد
مامان آرین
15 مهر 91 0:02
هزارماشاالله به محمدفرهام عزیز.شما با افتخار لینک شدید.@};