شکار لحظه ها
دوازدهم ماه مبارک بود که راهی طالقان شدیم
پسری هم که از صبح زود بیدار شده بود دیگه حسابی خسته شده و بهونه می گرفت ساعت نزدیک به 2 بود که طبق معمول دیدم داره چشماشو میماله که یعنی خوابش میاد
من هم که رختخواب پسری رو همیشه همراه دارم روی صندلی پشت براش پهن کردم که بخوابه اما پسری ترجیح می داد که هر جورکه دوست داره عمل کنه
یهو متوجه شدم که رفته زیر جای پای صندلی های پشت و اونجا رختخواب رو پهن کرده و داره می خوابه
من هم چند تا عکس انداختم که تعدادیش رو میزارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی