طالقان
صبح روز عید فطر بود که راهی طالقان شدیم
محمد فرهام هم خوشحال از اینکه داره می ره پیش گاوهای عمو حسن
بعد از رسیدن و استراحت دستور حرکت پسر داده شد و به سمت گاوداری حرکت کردیم
خیلی خوشحال شد وقتی اونها رو دید یکی از گاوها که تازه زایمان کرده بود نزدیک به ما بود و پسری هم همش می گفت که بیا مامان براش سبزی بریزیم
منظورش همون علف بود
خلاصه این دو روز خیلی بازی کرد
من هم خسته از راه که همش بین خونه و گاوداری عمو حسن دیگه موقع برگشت توان حرکت نداشتم
راستی یادم رفت روز دوشنبه ساعت 3 بود که مامان جون و خاله ها به همراه عمو جعفر هم اومدن و حسابی به همه خوش گذشت
این هم چند تا عکس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی