عروسی
نیمه شعبان برای عروسی دوست بابا محسن رفتیم طالقان
ابتدای مراسم همش میگفتی عروس نیست چرا نیاد
شما هم طبق معمول از سرو صدا کلافه شدی و همش غر میزدی من هم مجبور بودم که شما رو بیرون باغ راه ببرم که آروم بشی و نزدیکای ساعت 11 خوابیدی و من هم تونستم یه مقدار بشینم و شام بخورم
ابتدای عروسی
پریسا و پریناز دختر عموهای محمد فرهام توی عروسی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی