اولین روزهای زندگی
اولین روز زندگی
الهی مامان قربونت بره وقتی اومدی بغلم انگار دنیا مال من بود فکر می کردم که خواب می بینم با تمام سختی های که توی دوران بارداری داشتم باز هم می دونستم که دلم برای این سختی ها و درد ها تنک میشه اما از اینکه بالاخره به دنیا اومدی هم خیلی خوشحال بودم
بابا محسن رو که نگو مامان جون میگه وقتی که جلو در اتاق عمل شما رو نشونش دادن از شدت خوشحالی و ذوق فراموش کرده بود که از شماعکس بندازه
خوشحالی توی چشمای بابایی هویدا بود
امامامانی شمارو چند ساعت دیر تر دید چون تا بهوش بیاد و به بخش منتقل بشه طول کشیده اما باز هم دیدنت برام خیلی لذت بخش بود
ده روز اولین زندگی
روز به روز خوشگل تر میشی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی