نفس مامان پسر بابانفس مامان پسر بابا، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

محمد فرهام داودی

طالقان و انتخابات

1392/3/26 23:30
نویسنده : مامان مرضیه
551 بازدید
اشتراک گذاری

چهار شنبه شب بود که عمو حسن با بابایی تماس گرفت و خواست که صبح زود راهی طالقان بشیم و بابا که به عنوان نماینده عمو حسن به بخشداری طالقان معرفی شده بود و باید برای اتمام کارهای اداری و صدور کارت شناسایی اقدام می کرد تا از ابتدا تا انتهای انتخابات در محل نظارت داشته باشه( عمو حسن کاندیدای شورای گوران شده بود )

ماهم راهی شدیم و بعد از رسیدن بابایی ما رو کنار شاهرود پیاده کرد ماهم با کلی زحمت شما رو بردیم خونه همش بهونه بابا رو می کردی (البته با گریه) توی مسیر گفتی بریم پیش عمو رامین (همسر دختر دایی بابا) من هم با آرزو تماس گرفتم گفت عمو رامین نیست گفتی پس دایی علی رضا چی باز هم آروز گفت اونها هم رفتند بیرون و برای نهار میان زمانی که اومدن اطلاع میدم که بیاین پیش ما شماهم قبول کردی

پس از رسیدن خونه مامان بزرگ دیدم که عمه نسرین و همسرش و منیره هم هستند و اومدن به عمو حسن رای بدن

شب و تا نیمه بابا و عمو کنار دوستاشون بودن و صبح زود هم بابا رفت مسجد مشغول شد 

قرار بود که برای نهار مامان جون و عمو جفعر هم بیان (راستی یادم رفت آخر شب هم عمه زهرا و رضا و هادی و دایی مهدی اومدن )jk

بعد از خوردن نهار هرکسی مشغول کاری شد عسل خان ماهم داشت با در بازی می کرد که یه زنبور کوچولو یه نیش کوچولو زد و پسرک ما هم حسابی گریه سر داد (اما پسرخیلی صبوری کرد و بعداز دو سه دقیقه فراموش کرد)همش می گفت مامان بزرگ بشم یادم میره sa

محمد فرهام هم که کلی حال می کرد همش با هادی بود هادی  هم گل پسر ما رو خیلی دوست داره و حسابی زحمت کشید و همش همراهش بود

عصر جمعه بعد از رای دادن همگی به سمت زمین جدید گاوداری حرکت کردیم اما اونجا عمه زهرا یکدفه پاشو گذاشته بود روی سریه ماری که داشته می رفته آب بخوره کلی هم جیغ زد از ترس ماهم که ترسیده بودیم دیگه زود برگشتیم این هم چند تا عکس از عسل خان مامانش

دایی مهدی راننده و هادی عشق محمد فرهام

پسر عمه هام

عسل خان

محمد فرهام و عمو جعفرش

عمو جفعر

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)