یه خراش
30تیر بابا محسن رفته طالقان و ما باید شب رو خونه مامان جون بمونیم شما هم از اونجایی که حسابی به دوخت و دوز علاقه زیادی داری رفتی سر چرخ خیاطی مامان جون و مشغول بودی بعد از بازی با خودت قیچی رو هم اوردی اما من با بازی از شما گرفتم گذاشتم زیر تخت وقتی که خاله جون رفت عمو جعفر رو بیدار کنه شما هم دنبالش رفتی و خاله گفت دیدم که هی می گه اوف شده میگه پاشو نگاه کردم فکر کردم که پاشو پشه خورده اومدم براش بخارونم که دیدم خونه بعد دیدم که زیر شلوارش داره همینطور خون میاد دنبال عامل ماجرا گشتم دیدم همون قیچی که گذاشته بودم به پای پسری خورده بود و چون بدنش گرم بود اصلا متوجه نشده بود...
نویسنده :
مامان مرضیه
10:59