نفس مامان پسر بابانفس مامان پسر بابا، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

محمد فرهام داودی

یه خراش

1391/5/19 10:59
نویسنده : مامان مرضیه
907 بازدید
اشتراک گذاری

30تیر

بابا محسن رفته طالقان و ما باید شب رو خونه مامان جون بمونیم

شما هم از اونجایی که حسابی به دوخت و دوز علاقه زیادی داری رفتی سر چرخ خیاطی مامان جون و مشغول بودی

x

 

بعد از بازی با خودت قیچی رو هم اوردی اما من با  بازی از شما  گرفتم گذاشتم زیر تخت

 

e

وقتی که خاله جون رفت عمو جعفر رو بیدار کنه شما هم دنبالش رفتی و خاله گفت دیدم که هی می گه اوف شده

میگه پاشو نگاه کردم فکر کردم که پاشو  پشه خورده اومدم براش بخارونم که دیدم خونه بعد دیدم که زیر شلوارش داره همینطور خون میاد

دنبال عامل ماجرا گشتم دیدم همون قیچی که گذاشته بودم  به  پای پسری خورده بود

و چون بدنش گرم بود اصلا متوجه نشده بود

d

 

 

وای وقتی  پاشو دیدم از شدت ناراحتی یهو با دست زدم  توی صورتم

خیلی بد بود روی پاش  اندازه دو سانتی باز شده بود اگه دکتر برده بودم حتما بخیه لازم داشت

اما خاله مریم بایه چسب زخم دو طرف رو محکم کشید و چشبوند و صبح که ازخواب بلند شدیم دیدم که خیلی بهتر شده و تقریبا به هم چسبیده

 

این هم عکس محل حادثه بعد از دو روز

 

 f

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)