نفس مامان پسر بابانفس مامان پسر بابا، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

محمد فرهام داودی

واکسن 18 ماهگی

هجده ماهگی مبارک     امروز رفتیم تا واکسن 18 ماهگی رو تزریق کنن چه سخت دیگه نگه داشتن شما کار راحتی نیست مامان جون خیلی اذیت شد بعد از زدن واکسن به دست از من کمک خواست که پای شمارو نگه داریم که به پات هم واکسن بزنن این واکسن خیلی سخت تر از یک سالگی بعد از زدن واکسن یه مقدار گریه کردی و بهتر شدی پ اما بعد از چند ساعت دوباره تب شدید کردی و دیگه نمی تونستی پای چپت رو تکون بدی و همش بغل مامان بودی یه روز روی زمین برات جا انداخته بودیم حتی ازجا بلند نمی شدی نمی تونستی پات رو تکون بدی می گفتی مریض شدی اوف  شدی اما بعدا 24 ساعت کم کم شروع کردی به راه رفتن   ...
15 مرداد 1391

همایش بزرگ حضرت علی اصغر

امسال هم مثل سال گذشته محمد فرهام رو بردم همایش بزرگ حضرت علی اصغر(ع) این همایش اولین جمعه ماه محرم برگزار میشه تقریبا همه بچه های که  اونجا بودن همه لباس سقایی تن کرده بودن گل پسر ما هم همینطور خیلی خوب بود امسال من و خاله نگار  و بابا جون با محمد فرهام بودیم مامان جون جای شما امسال خالیه مامان جون رفته بیمارستان پیشه خاله ملیحه که آپاندیس عمل کرده امیدوارم زود خوبشی خاله ملیحه   این عکس سال 89 پسری که سقا شده توی همایش   این هم عکس پسر سال 90 جلو خونه مامان جون منتظر هیئت بودیم بیاد تا باباجون گوسفند قربانی کنه عکس از همایش نداشتم ...
15 مرداد 1391

آبان 90

این روزها خیلی آقا شدی و با خونه سازی هات خوب بازی می کنی و می تونی یه مکعب مستطیل رو چند طبقه بسازی توی صحبت کردن هم  پیشرفت کردی و کلمات   جوجو میگه = جیک  جیک              مرغه میگه- دد          گاوه میگه = مو مو           ببعی میگه=به به و وقتی میگیم قد کی بلند تر میگی      من من ...
15 مرداد 1391

شهریور 90

چند روزی که اصلا میل به غذا نداری و هش شیر می خوری بردم دکتر اونم گفت که کمبود ویتامین d داری و برات شربت تقویتی داد که بعد ازخوردن اون اشتهات خیلی بهتر شد دکتر گفت که اگه بی میلی شما ادامه دار باشه باید از شیر بگیرمت خداکنه اینطوری نشه خیلی وابسته به شیر هستی
15 مرداد 1391

واکسن یک سالگی

13 تیر ماه برای زدن یک سالگی شما رو بردیم کیلینیک این واکسن نسبت به دو تای قبلی کمتر درد داره و تب و تورم کمتری هم داره بعد از زدن واکسن یه مقدار گریه  کردی اما زود ساکت شدی این روزها پسر گلم به مامانش خیلی وابسته شده و اضلا از من جدا نمی شه من هم خیلی دوست دارم گل پسر مامان
15 مرداد 1391

بیماری سخت

چند روزی که سرمای شدیدی خوردی یه بار هم دکتر بردم اما بهتر نشدی قرار شد دوباره ببرم  دکتر   بعد از ویزیت دکتر متوجه شدیم که گوش راستش عفونت شدیدی کرده و احتمال پاره شدن پرده گوش خیلی زیاده و گفت اگه تا صبح یهو گریه شدید کرد متوجه باشید که پرده گوشش پاره شده اما چند تایی هم آمپول داد که یکی کورتون که درجا به شما تزریق شده برای جلوگیری از افزایش عفونت و برای روز بعد هم یک پنی سیبلین و روز بعد هم به کورتون دیگه جوری شده بود که وقتی وارد مطب دکتر می شدیم حسابی شروع به گریه می کرد.     اما با زدن این آمپول ها خیلی بهتر شد.     ...
15 مرداد 1391

مروارید کوچولو

امروز هفدهمین روز اردیبهشت ماه   همه دسته جمعی رفته بودیم رستوران ماسوله   که یهو موقع خنده محمد فرهام دیدم که دندون پایینی سمت راستش بیرون زده طفلکی اصلا من رو توی دندون در آوردن اذیت نکرد این هم چند تا عکس محمد فرهام و عموجعفر   محمدفرهام و مامان جون و بابا جون ...
12 مرداد 1391

همایش بزرگ حضرت علی اصغر

امسال اولین همایش بزرگ حضرت علی اصغر (ع) هست که محمد فرهام هم شرکت می کنه اولین جمعه ماه محرم به این نام هست همه بچه ها شرکت می کنن پسری ماهم قراره تا 6 سالگی لباس سقایی بپوشه     این هم یه عکس از عسل مامان ...
12 مرداد 1391

عکس های پاییز 89

اینجا خاله جون مریم و مامان جون و عمو جعفر از رودبار برگشته بودن و اومدن دیدن محمد فرهام   کپل مامانی داره سعی می کنه سینه خیز بره   من گشنمه کسی نیست کجایین بیاین دارم از گشنگی جقجقه می خورم    به به فرشته اومدن تو خواب من  تا منو بخندونین   نمادی از پاکیزگی پسری بعد از تعویض پوشک         ...
11 مرداد 1391