زنونه زنونه
بعد از مدتها امروز که برای دومین بار جهت بررسی غربارگری رفتم از دکتر خواستم که جنسیت رو هم به هم بگن البته که ایشون مدتی قبل گفته بودن که به احتمال زیاد پسره
اما ما همچنان توکل خودمون رو داشتیم مطمن بودیم که هر چه هست به خیر بنده هاست مخصوصا ما
بعداز مدتی انتظار دکتر گفتند که جنین شما یه دختره نمی دونید صدام می لرزید گفتم مطمئنید یا .... گفت خانم مگه من با شما شوخی دارم اشکم از گوچه چشمم ریخت پیشونمی عرق سرد داشت قلبم به تپش افتاده بود وصفش خیلی سخته
با تمام وجودم شاکر پروردگارم شدم که نعمتش رو بر من تمام کرد و یه دخمل و یه پسر خوب نصیب من کرد
بعد ازتماس با محسن اونقدر خوشحال شد که هرچی می گفتم تکرار می کرد داری شوخی می کنی
خلاصه قرار ما باشد تا محفلی که زنونه زنونه برگزار کنیم و مردانمون رو هم کمی به حال خودشون بزارم بدرود
بعدا نوشت فراموشم شد بگم که شاید خدا به دل فندوق کوچولوی من نگاه کرد که عاشق آبجیه البته فقط و فقط آبجی حتی نباید اسم داشته باشه فقط آبجی که قرار شد اگه پسر شد مدتی بهش بگیم که دختر تا با اوضاع کنار بیاید