آخرین سفر تابستانی
بعد از امتحانات بورس بابایی همش اصرار داشت که یه سفر به شمال داشته باشم اما من راضی نبودم چون تازه از سفر قبلی یه ماه هم نگذشته بود
تازه تقریبا هر هفته یه سفر سیاحتی به طالقان هم داریم
بعد از سفر یک روزه به طالقان حریف بابایی نشدیم و راهی شمال شدیم اما اینبار تنها با اینکه ترافیک زیاد بود اما خیلی سفر خوبی بود و هوا هم عالی بود یه دلیل کمبود وقت همون چالوس مونیدم
نمی دونم چرا من عاشق این جاده ام می شه اونجا خدارو نفس کشید و از نزدیک دید
این سفر دو روزه کلی به پسرم روحیه داد و با دوستایی که پیدا کرد حسابی آب بازی کرد
دوشنبه عصر هم موقع برگشت محمدفرهام مدام بهونه مامان جون رو می گرفت و می گفت دور بزنید بریم خونه مامان جون گل پسرم عاشق مامان جونشه دیگه
محمد طاها و آبجی و محمدفرهام که حسابی باهم دوست شدن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی