نفس مامان پسر بابانفس مامان پسر بابا، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

محمد فرهام داودی

نذری

1391/9/11 10:39
نویسنده : مامان مرضیه
649 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز هم مثل سالهای گذشته مامان جون و بابا جون نذری داشتن و ماهم بعد از بیدار شدن محمدفرهام همراه بابا محسن عازم شدیم

اما نمی دونم چرا از وقتی که بیدار شد شروع به بهونه جویی کرد حتی خونه مامان جون هم این کار رو ادامه داد تا موقع برگشت به خونه

موقع انجام کارها همش دلش می خواست که کمک کنه و اصلا از پاکینگ بالا نمی آمد

محمدفرهام هم توی پارکینک به عمو جعفر و بابا محسن کمک می کرد و دستور هم می داد که برین کنار نوبت منه

آخر سر هم که بابا محسن و عمو مشغول شستن دیگ ها بودن محمدفرهام هم یه قابلمه از خودش بزرگتر و برداشته بود و مثل لاستیک می چرخوند

کار بابا که تموم شده بود و داشت چای می خورد که خاله ملیحه گفت ببین داره قابلمه خودش و میشوره

هر کاری که بابایی کرده بود و تکرار می کرد تازه به خاله هم می گفت که آستینت و بالا بزن بیا بشور

کمک کن دیگه

خاله هم که مشغول فیلم گرفتن از شستشوی قابلمه بود گفت نمی تونم کار دارم و محمد فرهام هم با شیطنت گفت بیا می تونی کمکت می کنم

آخر سرهم که بابا جون می خواست بره دیگه ها رو به دوستش بده چون با وانت دوستش اومده بود محمدفرهام هم که عاشق وانت شده بود از بابا جلوتر سوار شد و گفت من هم میام

مامانجون هم مجبور شد که به خاطر پسری همراه باباجون بره

وقتی که برگشتن دیدیم که محمدفرهام خوابه گفتم چرا مامان گفت همینکه رفتیم توی ماشین از خستگی بیهوش شد

می خواست بره بالای وانت اما خواب اجازه نداد

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)